ایران در سال 2006 به عنوان چهلمین عضو به کنوانسیون پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس (کنوانسیون 2003) پیوست. در 28 آوریل 2010، توافقنامهای برای تأسیس مرکز مطالعات منطقهای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی تحت نظارت یونسکو، میان دولت جمهوری اسلامی ایران و سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) امضا شد. این توافقنامه در تاریخ 13 ژوئن 2011 به تصویب مجلس شورای اسلامی ایران رسید و مرکز مطالعات منطقهای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی تحت نظارت یونسکو (مرکز میراث ناملموس تهران)، در 10 نوامبر 2012 با شرکت نمایندگان و سفرا 68 کشور خارجی، نمایندهی دبیر کل یونسکو، و مقامات دولت ایران به صورت رسمی افتتاح شد.
اما این مرکز با همه اهمیتاش حتی نزد مدیران سازمان هم شناخته شده نیست و از نظرها مخفی مانده است. هیچ یک از رئیسان سازمان، این مرکز را نشناختند و از ظرفیتهای آن باخبر نشدند. حال این پرسش مطرح می شود که آیا مرکزی چنین مهم به عنوان یک فرصت بینالمللی به حیاط خلوتی تبدیل شده که همواره در اختیار معاونان میراث فرهنگی قرار گرفته و میگیرد؟
از سویی کلیه فعالیتها و برنامههای مرکز باید با نظر شورای حکام تصویب شود و جامه عمل بپوشد و چنان که در اساسنامه مرکز بیان شده، فقط یک نفر به نمایندگی از سازمان میراث فرهنگی میتواند عضو شورای حکام باشد. بر همین اساس نماینده سازمان میراث فرهنگی باید توسط رئیس سازمان معرفی شود. اما از شواهد چنین برمیآید که معاونان میراث به دور از چشم رؤسای سازمان و تغییرات پی در پی آنها، اختیار انتخاب و معرفی نماینده سازمان را به خودشان تفویض کردهاند تا آنجا که معاون میراث فرهنگی به جای معرفی یک نماینده متخصص و خبره، خودش را معرفی کرده و با توجه به موقعیتش و نفوذ جایگاهش، رئیس شورای حکام شده است. اما مگر ایران دچار چه میزان کمبود متخصص و کارشناس است که یک مسؤول باید هم پست معاونت میراث فرهنگی کشور را بر عهده داشته باشد ، هم مسوؤل تدوین پروندههای ثبت جهانی باشد و هم رئیس شورای حکام مرکز میراث ناملموس تهران؟!
در این بین اخبار گوشه و کنار نشان از آن دارد که این روزها ظاهراً وضعیت مرکز میراث ناملموس تهران از پایه به هم ریخته و مرکز در موقعیت شکننده و خطرناکی قرار گرفته است.
دکتر سعید عریان که پنج ماه پیش در سکوت محض به سرپرستی این مرکز منصوب شد در اعتراض به وضعیت نابسامان مرکز، به دلایل نامعلومی رفته است؟! یادآوری این نکته ضروری است که این مرکز بعد از رفتن دکتر یدالله پرمون در حدود یکسال بدون رئیس ماند و همین وقفه یکساله باعث از همگسیختگی مرکز شد. اما و اگر ندارد که مسئولیتِ بدون سرپرست ماندن این مرکز، بر عهده رئیس شورای حکام است که در حال حاضر معاون میراث فرهنگی کل کشور هم هست.
بر اساس قرارداد کشور ایران و یونسکو، این مرکز فی مدّت المعلوم یعنی ۶ سال از لحظه تأسیس، مجوز فعالیت گرفته است و اگر عملکرد مرکز در این دوره موفقیتآمیز باشد و به تأیید ارزیابان یونسکو برسد، مجوز مرکز برای یک دوره دیگر تمدید میشود.
حال لحظه موعود فرا رسیده است؛ دوره فعالیت ششساله به سر رسیده و موقع ارزیابی است اما خبرها حاکی از آن است که یونسکو از زمستان ۱۳۹۵ به طور پیاپی، موضوع ارزیابیِ مرکز را به رئیس شورای حکام (معاون میراث فرهنگی) گوشزد کرده و به خاطر تعلل و بیتوجهی آن مقام، هزینه ارزیابی در دقیقه نود و با شیوه «همسایگان یاری کنید» پرداخت شده است. بنابرین خطر نخست از بیخ گوش مرکز گذشته است.
اما خطر دوم که خطر اصلی و جدی به شمار می رود همان عملکرد ضعیف مرکز است که اگر فکر اساسی و عاجلی به حال آن نشود خطر از دست رفتن مرکز قطعی است. زمان زیادی باقی نمانده است؛ تاریخ اتمام قرارداد پاییز است و شنیدهها حکایت از آن دارد که باید جلسه شورای حکام هم در اوائل پاییز برگزار شود و نتیجه ارزیابی یونسکو در آن شورا ارائه شود.
حال پرسش این است که با این کمبود فرصت، مرکز کجای کار قرار دارد و قرار است در این فرصت اندک چه کاری انجام دهد آن هم درحالی که برخی از دول همسایه حاضر بودند میلیونها دلار پرداخت کنند تا این مرکز در کشور آنها دایر شود؟ هم اکنون ترکیه درخواست عضویت در شورای حکام را ارائه کرده است تا به عنوان عضو جدید به 24 کشور عضو بپیوندد. سه ماه فرصت باقی مانده است و این همه کار. وانگهی نتیجه ارزیابی کماکان از الان معلوم است و با توجه به نتیجه ارزیابی مرکزهای مشابه در سایر نقاط دنیا، احتمالا کار مرکز تهران را باید تمام شده دانست. مرکزی که حتی یک پایگاه اطلاع رسانی درست و به زبان کشورهای عضو از جمله ایران ندارد و یا حتی یک مجله در باب موضوعات پیگیری شده را دریغ کرده که احتمالاً اصلاً موضوعی را پیگیری نکرده که بخواهد آن را اطلاع رسانی کند؟! تنها مرکز در غرب آسیا و تنها مرکزی که با موضوع پژوهش در دنیا در این حوزه شکل گرفته است و باید میراث ناملموس آسیای مرکزی و آسیای غربی را تحت پوشش قرار دهد، دگرگون کند، دیپلماسی فرهنگی و نزدیکی کشورها را تأمین کند، موجب گفت و گوی تمدن ها شود اما متأسفانه حتی یک پایگاه اطلاع رسانی از آن دریغ شده است.
نگرانیها بیشتر از این حرفها است؛ مرکز هنوز «برنامه عملیاتی» یا Action Plan سال جاری یعنی ۲۰۱۸ را علیرغم گذشت شش ماه از سال ننوشته است. از رفت و آمدهای این روزهای مرکز این گونه به نظر میرسد که به علت بیسرپرست بودن مرکز، رئیس شورای حکام (معاون میراث فرهنگی) رأساً برای تنظیم «برنامه عملیاتی» دست به کار شده است.
نکته حائز تأمل، حضور فردی از پژوهشکده باستانشناسی در این مرکز است که این پرسش را مطرح میسازد چرا فردی که تخصص و دانشی در زمینه میراث فرهنگی ناملموس و امور یونسکویی ندارد و هیچ نسبت ساختاری و تشکیلاتی هم با مرکز ندارد، این روزها در جلسات تصمیمگیری مرکز حضور پیدا میکند. البته تلاش او برای گماردن فردی از سوی وی در این مرکز با واکنش مراجع گوناگون رو به رو شده و به ثمر نرسیده است.
حضور فرد مورد نظر در جلسات این پرسش را به همراه دارد که آیا او به درخواست رئیس شورای حکام (معاون میراث فرهنگی) یا به اشاره رئیس پژوهشگاه به مرکز میراث ناملموس تهران راه یافته است؟
در این شرایط سرنوشتساز البته جای خالی مدیرکل ثبت آثار و حفظ و احیای میراث معنوی سازمان، نمایندگان کمیسیون ملی یونسکو، وزارت خارجه، مرکز پژوهشهای مجلس و حتی نمایندگان مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در تصمیمات مرکز احساس می شود.
و پرسش اساسی که باز بر آن تأکید می شود آن که چرا در این برهه حساس و خطیر، مسؤولیت موقت مرکز را به فردی نمیسپارند تا مرکز را از کشمکشهای بیهوده و این ورطه خطرناک برهاند؟
چرا از همه ظرفیتهای ملّی برای نجات مرکز بهره گرفته نمیشود؟چرا از دانش و تجربه کارشناسان آگاه بهره گرفته نمیشود؟آیا مقدر بوده است که مرکز ناملموس تهران که در دولت آقای احمدینژاد به ایران آمد در دولت تدبیر و امید از ایران برود.